- دو زانو
- قسمتی نشستن و آنرا ایرانیان از عرب و عرب از شتر آموخته است
معنی دو زانو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه که مرکب از دو جزو باشد، آنچه که دوبار بکار برند رطل دوگانه، نماز دو رکعتی نماز صبح
منافق مزور
پشت زانو
کاسه زانو
کسی که در کنار دیگری وزانو بزانوی او نشیند همنشین: من و سایه همزانو و همنشینی من و ناله همکاسه و هم رضاعی. (خاقانی)، رفیق دوست
هم نشین
کسی که در کنار دیگری و زانوبه زانوی او نشسته باشد، برای مثال دشمنم را بد نمی خواهم که آن بدبخت را / این عقوبت بس که بیند دوست هم زانوی دوست (سعدی۲ - ۳۶۱) همنشین، مجاور، همراه، برای مثال دریغا روزگار خوش، که من در جنب میمونت / بدم با بخت هم کاسه، بدم با کام هم زانو (عراقی - ۱۰۶)
Bilingually
двуязычно
zweisprachig
двомовно
dwujęzycznie
bilinguemente
bilingualmente
bilingüemente
de manière bilingue
tweetalig
secara bilingual
باللغتين
द्विभाषिक रूप से
בשני שפות
이중 언어로
iki dilli olarak
kwa lugha mbili
แบบสองภาษา
দ্বিভাষিকভাবে
دو لسانی طریقے سے
((دُ. شُ دَ))
فرهنگ فارسی معین
کنایه از مؤدبانه نشستن در برابر کسی که مقام بالاتری دارد. مقابل مربع نشستن
دو نوع، دو جنس: (پس در آن کشتی از هر جانوری دو گان: نری و ماده ای)
مردی که دارای دو زن باشد، نیش زنبور پشه و مانند آن
کلید کوک زبانزد خنیا